هنوز ...

من هنوز اول راه م.

هنوز ...

من هنوز اول راه م.

ماه من و تو ...

او



کتاب ها را می گذارم داخل کیفم.چند دقیقه بعد داخل

ماشینم.دارم رانندگی می کنم به سمت کتابخانه.به خودم می گویم

کتابی نگیرم یا...؟

نمی توانم تنبلی کنم.نمی خواهم.راستش فکر یه برنامه ویژه و خاص

برای این ماه قلقلکم می دهد.مدت هاست که دکتر،به هر مناسبتی گریزی

می زند به این کتاب ...می خواهمش.می رسم ملی ...

کتاب ها را پس می دهم ،کتاب را سفارش می دهم،بیست دقیقه ای محو

محیط دور و برم می شوم وبه همه جاسرک می کشم. کتاب مدنظرم را می گیرم.

من اهل متن های فلسفی نیستم.همیشه می گفتم که من سادگی را

بیشتر می پسندم ...اصلا اهل بافتن نیستم.نمی دانم.هر کسی یک طوریست دیگر!

به خانه که می رسم،کتاب را باز می کنم.می دانستم که باید فلسفی باشد.

اما دل نشین است ...

برای شروع دخترکی که می خواهد بیشتر بداند،خیلی هم خوب است...


پ.ن:دعا می کنم که بتوانم پایش بایستم.به خودش توکل می کنم و

توسلم به کسی است که این کتاب شرح زندگانی سراسر لطف اوست.



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.