او
آقای راننده تاکسی می توانست مثل بقیه شانه بالا بندازد و بگوید نمی دانم!
اما ایستاد و آدرس یک پارکینگ خیلی خوب رو ،اونهم نزدیک مجتمع قضایی بهم
داد و من تونستم به کارام برسم و امروز مسیر های جدید رو امتحان کنم.
آقای قاضی هم اجازه داد تا باز تجربه های جدیدی کسب کنم.
پرونده بخوانم و بپرسم.بخواهم برایم توضیح بدهد چرا ...
چند وقت پیش به زهرا گفتم که من چقدر خوشحال و سپاس گزارم.
خدایا ممنونم ...
پ.ن:این ماه رمضان را ،وقتی خواستم شروع کنم،کمی دلم گرفت ...
امسال دلم آن قدر از احساس گذشته خالی است که با دیدن کسانی که
درگیرند،کمی جا می خورم.خوبی اش این است که کلی دعاهای خوب کرده اند
برایم.
پ.ن.2:برای پایان نامه نویس های محترم:
من که کلی تجربه کسب کردم گفتم یه جا ثبت شه.برای انتخاب موضوع حتما به
موضوعات دفاع شده دانشکده های مربوط به رشته خودتان توجه داشته باشید که
در اواسط کار ناچار نشید کلی مطالبتون رو برای تکراری نشدن عوض کنید.
مدت مناسبی رو برای جستجوی وجود منابع کافی برای موضوعتون
صرف کنید!!!حتما حتما به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران مراجعه و از سایت
اون استفاده کنید.اگرچه می دانم مبلغ کمی رو برای بچه های غیر دانشگاه
تهرانی دریافت می کنند(معادل کافی نت یا کمتر)اما واقعا ارزش
دسترسی ساده و سریع به بسیاری از منابع علمی روز دنیا رو داره.