هنوز ...

من هنوز اول راه م.

هنوز ...

من هنوز اول راه م.

من هم که دیدنی ...


او



چهارشنبه زودتر از همیشه رسیدم ...می خواستم ساعت دوم را حذف کنم تا برسم به زبان .

برگه آبی رنگ را با کلی تردید پر کردم و گذاشتم روی میز مسئولش .گفت فردا بیا و

جوابت را بگیر .

نشستم توی کلاس خودمان ...دو سه نفر ترم بالایی نشسته بودند و مشغول خواندن

بودند. سر صحبت باز شد ...

آن قدر این محیط برایم عجیب است. آدم هایی به تو سلام می کنند، آن هم گرم و صمیمی که

حسابی مشکوک می شوی:)

از طرفی دیده ام که چه طور زل می زنند به این که من مثل آن ها چادر به سر ندارم و با مداد مشکی رنگ،

داخل پلک پایین و بالای چشمانم را سیاه کرده ام ... مجردم و ابروهایم باریک و کوتاهند ...

با لباس فرم ( معمولاً خانوم های وکیل لباس فرم می پوشند)می آیم سر کلاس ها ...یک گوشه آرام

می نشینم و باز هم آدم ها را می کشم به سمت خودم ... آن قدر که می خواهند کنارشان بنشینم ...

 جزوه دادنم هم که نمونه است .همین پنج شنبه بود که کتاب صرف و نحوم را سپردم به کسی برای نوشتن .

حتی قیافه طرف را هم خوب به یاد نسپردم .

بعد چندین ساعت گذشت و پیدایش نشد! آخر بلند شدم و در اجتماع بچه های دو کلاس به صدای بلند گفتم:

کتابم دست کیست؟

...

در این میان،هنوز نسخه اصلاح شده پایان نامه را تحویل نداده ام!

مقاله هم که هیچ! فقط دفاع کردم و از دانشکده زدم بیرون :)

کارآموزی هم که حسابی تق و لق شده و برنامه ماده خوانی هم که فعلاً

تعطیل است ... و نرگس هم نیست!

در فکر کارم ... قبلاً سابقه چند کار را داشته ام و خب حالا هم کارآموز وکالتم اما

همه می دانند که ماه های اول کارآموزی را باید از جیب بخوری :))

چقدر پراکنده نوشتم...

آخرش پنج شنبه رفتم و گفتند با حذف درسم موافقت نکرده اند. این شد که باید قید زبان را

تا پایان امتحانات مرکز بزنم ...



پ.ن:رفته ای آن سوی دنیا، رفته ای باز برایم شریک بتراشی ...بعد من نشسته ام برای خودم

وبلاگ می نویسم و نرفته ام مهر بنفش را تحویل بدهم برای ساخت برگه ژلاتینش :(











نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.