هنوز ...

من هنوز اول راه م.

هنوز ...

من هنوز اول راه م.

او



اعتراف کوچکم:


نمی تونم بدی کنم ..اگه حتی بخوام، نمی تونم.

بدی هایی که کردم، اون قدر پشیمونم کرد که درجا عذرخواهی کردم :)

یا به سرعت به من برگشتن .... کارمام قویه :))



پ.ن: آه چشمه ی توسی، آه چشم ویروسی ...




هو القادر



کجا نوشته بودند که محکومیم به آینده ای برابر با گذشته؟

کجا شنیده بودیم این حرف را؟

...

حالا اگر بخواهم این باور را نداشته باشم، باید تیشه ای نو بردارم؟

باید محکم بکوبم به ریشه های این باور؟

از بین رفتنی هست؟

...

حالا دستانم را محکم گرفته ام به دور دسته این تیشه ... 

می خواهم بکوبم.

می خواهم باورم را نابود کنم.

آینده قطعاً مساوی گذشته نیست ...

...

برای خود خودم:

که لحظه هایی سرشار از خستگی و بی انگیزگی را تجربه کرده ام ...

دست و پا زدم و شنیده نشدم. خسته شدم بس که برای شنیده شدن،

بالا و پایین پریدم ... آن وقت اتهام اصلی را متوجه خودم کردم .

خودم خوب نیستم که دیده نمی شوم...

...

خودم خوب هستم. خودم حالا هم خوبم و بهتر هم می شوم.

می خواهم و مثل همیشه، همان طور که حتی تو هم مرا شناختی، پی گیرم.

این بار به خودم سختی بیشتری می دهم.برای خودم بودن ... برای دوست داشتن خودم.

و بهتر کردن ویژگی هایی که می خواهم.

...

من روی زمینم ...نفس می کشم و این یعنی:

هنوز می توانم و باید از فرصتم به بهترین نحو استفاده کنم.

خدای من ...

مثل همیشه تو بهترین یاور و کمک رسان منی.

بهترین دوست من،خستگی ناپذیر و بی انتظار ذره ای جبران ...

...

سال جدید مبارک :)