هنوز ...

من هنوز اول راه م.

هنوز ...

من هنوز اول راه م.

او



دوست دارم نگاه کنم...و روی خوب همه آدم ها و همه اتفاقات را

ببینم.تعداد آدم های خوب بیشتر از آنی ست که می توان تصور  کرد.

هستند و باعث گسترش زنجیره خوبی ها می شوند:


دیروز رفتم دانشکده تا کارم رو تحویل استاد بدم که بخونه و نظرش رو بهم

بگه.ساعت یک رسیدم و به خیالم دو کارم رو تموم می کردم و برمی گشتم

خونه .

با کمال تعجب متوجه شدم هر دو کپی دانشکده تعطیله!راه افتادم سریع به

سمت دانشکده ادبیات... هر دو کپی باز بودن.کپی اول که رفتم ، فلشم رو دادم و

خواستم علاوه بر پرینت،چند صفحه هم برام تایپ کنن(از جمله صفحه عنوان و بسم الله)

آقا زدن و من دیدم صفحه ها حسابی لک دارن.علاوه بر اون تمام زیر نویس ها ریخته

بود به هم.بدین صورت که زیر نویس 3 یه صفحه اومده بود صفحه بعد و با همون

شماره 3 قبل از شماره یک قرار گرفته بود.تازه بعد از چند دقیقه مسئول اعلام کردن که

فهرستتون ارور می ده و شرمنده ...نمی شه پرینتش رو گرفت.حالا ساعت نزدیک دو بود.

گفتن برو کپی بغلی ...رفتم و مسئولشون کار رو ازم گرفت و فهمیدیم که چون من

شماره بعضی زیرنویس ها رو به صورت دستی عوض کرده بودم ،همه ش بهم ریخته بود.

قرار شد فهرست رو هم درست کنن...بنده خدا نشست کار حدود دویست صفحه رو که

حداقل دو سه برابر زیر نویس داشت از نو درست کرد.بعد هم فهرست رو از نو تایپ کرد.

ساعت شد چهار ...در این بین  هم مراجعه کننده هایی می اومدن که کار اونا هم

فوری بود و اون آقا کنار من به کار بقیم رسیدگی می کرد ...

وقتی کار تموم شد بهم گفت این کار ،کار دو روز بود.چشماش داشت در می اومد.

یعنی خود دو ساعتو داشت به سرعت تایپ می کرد.حسابی ازش تشکر کردم و

خوشحال با کار سیمی شده اومدم بیرون.دانشکده دو ساعت بود که تعطیل شده بود و

مسئول محترم کپی برای من یه جورایی سنگ تموم گذاشت.

بله ...الان من خیلی جلو افتادم ،خدا رو شکر و امیدوارم هر چه زودتر کار رو تحویل

استاد بدم و تاریخ دفاعم رو تعیین کنم.


پ.ن:این روزای خوب و آسمونی رو حسابی دوست  دارم.یادمه سال پیش همین موقع ها

بود که برای آزمون کانون وکلا می خوندم و روزم می گرفتم.حالا یاد اون روزا که می افتم می گم

خدا کمک کنه به بچه های امسال ...امیدوارم اونا هم نتیجه دلخواهشون رو بدست بیارن،از جمله

دوست خوبم منا که می دونم حسابی مشغوله.